مکنون
هر بار بعد رفتن ، می مانم و طلبکار
زل می زنم به کوچه ، پا می زنم به دیوار
گهگاه می نشینم ، پایین پای پرچین
پر می کنم خودم را ، از دود تلخ سیگار
پیچیده در میان این کوچه بی حضورت
بوی گلاب و خاک و یک سنگ قبر نم دار
هربار با صدایت ، مشکوک می نشینم
تا کی فقط توهم ؟ معشوقه ی بزهکار!
یک پله ... یک چکاوک ... یک مرغ عشق غمگین
از پا نشسته ام من دست از سرم تو بردار
من اهل ورزقانم ، عشقت هلال احمر
قدری زپیکر من ، جا مانده زیر آوار
ای بخت خوش کجایی ؟ دست قضا نهاده
بین من و وصالت ، دیوار پشت دیوار
من پیرم و تو برنا ، من مور و تو سلیمان
من یک تنه ، تو لشگر ، من داعشی تو سردار
متین
نوشته شده در شنبه 94/2/19ساعت
10:33 صبح توسط متین نظرات ( 5 ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |