سفارش تبلیغ
صبا ویژن























مکنون

لعنت به من لعنت به تنهایی
لعنت به این وسواس رسوایی
لعنت به این بغض زمستانی
بر ضربه ی خودکار و پیشانی
این تلخی فرجام هر روزه
احساس داغ و تلخ دریوزه
افراط بلغم ، سردی سودا
لعنت به هرچه بت ، خود بودا
من با تمنای تو درگیرم
از هرچه احساس است دلگیرم
این عمق صحرای بلاتکلیف
من با هزاران حربه ی تضعیف
هی از ازل سوی ابد .... خنده
هی مرگ هی بازی و بازنده ...
تنها تن مفلوک من پیر است
اصلا از این آلودگی سیر است
از شعر شاعرها چه می خواهی
از آتش آهم چه می کاهی
فصل سقوط برگ ،پاییز است
وقت شکوه مرگ جالیز است
ای آخرین احساس عریان باش
فرزند نامشروع نسیان باش
من بی تو غرق درد خواهم ماند
چون کوه یخ دلسرد خواهم ماند
تو مثل یک آیینه زیبایی
لعنت به من لعنت به تنهایی

م.ش ( متین)


نوشته شده در سه شنبه 96/10/5ساعت 9:22 صبح توسط متین نظرات ( ) |

تو و آن شال سفیدت ... چه بگویم آخر
موی آشفته چو بیدت ... چه بگویم آخر
قلیایی دل من آب شد از سرخی آن
دو لب مثل اسیدت ... چه بگویم آخر
گل مریم شده ای تا که ببری در باغم
چه کس از باغچه چیدت ... چه بگویم آخر
سالها گم شده بود این دل افتاده به خاک
تا همان روز که دیدت ... چه بگویم آخر
شهد جا مانده در آن گل که تو باشی باید
همچو زنبور مکیدت ... چه بگویم آخر
داعشی لشگر چشمان تو جنگی افروخت
که مرا کرد شهیدت ... چه بگویم آخر

 

م.ش (متین)


نوشته شده در سه شنبه 96/10/5ساعت 9:17 صبح توسط متین نظرات ( ) |

لالایی دلبرم ای دختر ماه
لالا لا دختر من دختر شاه
لالایی مادرت چند روزه رفته
یه حرفایی توی سینه م نهفته
لالایی دخترم که وقت خوابه
لالا گوشی مامانت خرابه
لالایی فکر نکن دوستت نداره
میخواد برگرده گرگه نمیزاره
تو بودی تشنه و تنها و بی خواب
مامانت رفته بود تو چاه واتس آپ
منم دنبال کار و سختی و درد
هر ازگاهی بهش گفتم که برگرد
تلگرام از مامانت دلبری کرد
منو چند روز تو خونه بستری کرد
تصادف کرده بودم پول کم بود
سرم پیش شما یک هفته خم بود
مامان طاقت نداشت انگار ، دیدی؟
تو خواب بودی ، درو که بست، پریدی
بی پولی دخترم بودش بهونه
چشام از چشمای مامان می خونه
حواسش پرته قرصاشو نخورده
ولی گوشیش رو با وسواس برده
عجب دیوی شد این گوشی که دیدم
دو دستم بشکنه ، اونو خریدم
مامان دلتنگ اون رنگ چشاته
دلش تنگ میشه ، این راه نجاته
الهی زودتر یادش بیافته
که امشب شب بخیرت رو نگفته
بخواب بابا خوبه این رو بدونی
زرنگ باشی و دستا رو بخونی
غریبه وقتی زنگ زد وقتی اس داد
با حرف مفت قلبت رو که حس داد
مبادا نازنینم ناز فروشی
که گرگه بعضی وقتا پشت گوشی
لالا کن ، وقته خوابه ، خیلی سرده
لالا کن ، مادرت هم بر می گرده
دوباره خونمون رونق می گیره
خدا حقت رو از ناحق می گیره

 

م.ش (متین)


نوشته شده در سه شنبه 96/10/5ساعت 9:15 صبح توسط متین نظرات ( ) |

دل من خسته و تنگ است به جدت سوگند
مثل یک پیر زرنگ است به جدت سوگند
دوش از میکده رد می شدم و فهمیدم
بر سر عشق تو جنگ است به جدت سوگند
ساقی میکده ورد تو به لب داشت چرا؟؟؟
پیر میخانه .... زرنگ است به جدت سوگند
شهره باشم به فراق تو به از وصل چنین
نام من پیش تو ننگ است به جدت سوگند
عشق خطی است که فرجام و شروعش پیداست
پست و بالاش قشنگ است به جدت سوگند
من مشروطه طلب با توی شاهنشاهی
آخر قصه فشنگ است به جدت سوگند


شعر مشقی است که باید بدهم تحویلت
قافیه هرچه که تنگ است به جدت سوگند ...
غزل از شوق سر خنده ی تو می گویم
خبرم هست ... جفنگ است به جدت سوگند

 

م. ش ( متین)


نوشته شده در سه شنبه 96/10/5ساعت 9:6 صبح توسط متین نظرات ( ) |

گفتم 

هر روز در چشمهایش نگاه کن

خوب نگاه کن

اما حرف نزن

و به عکسش وقتی که نیست

و آنگاه که بغض کردی

گریه نکن

حرف هم نزن

آنوقت

کاغذ و قلم بدست بگیر

خوب گفتم؟

 

پرسیده بود : چطور می توانم شاعر شوم؟

 

 

م.ش متین


نوشته شده در پنج شنبه 95/10/16ساعت 9:43 صبح توسط متین نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت