سفارش تبلیغ
صبا ویژن























مکنون

عَلَم دین نبی را زده بر دوش بیا

وارث حلم حسن، ای دل پر جوش بیا

تو غریب الغربایی تو الفبای غمی

به عزای دل ما « مرد سیه پوش» بیا

چه کنم فکر تو و اشک تو پیرم کرده

نشده تا شرر عشق تو خاموش بیا


نوشته شده در جمعه 91/10/22ساعت 10:3 صبح توسط متین نظرات ( ) |

تمام شام برایش چو کربلا غم بود
شبی که مرد سه ساله ، شروع ماتم بود

نبی نبود ، ولی دختر علی زینب (س)
که در شرافت و عصمت اجل ز مریم بود

چنان به پای برادر نشست تا که شکست
کسی که قامت عالم به پای او خم بود

اگر چه لرزه به لبهای خسته اش افتاد
ولی کلام علی گونه اش چه محکم بود

گرفت پس زعدو پاره پیرهن آری
حسین (ع) وارث عیسی و نوح و آدم بود

ز روز واقعه او اندکی به خاطر داشت
حسین و دشته و تیغ و . . . چقدر مبهم بود

اگر نبود دم عیسوی ...، نه! حیدری اش
شکست کرببلا تا ابد مسلم بود

شکست کرببلا !!؟؟ خاک بر دهانم باد
نشان عشق شما تا ابد نشانم باد

دوباره نوبت آن شد که کاروان غریب
رود به مقتل یاران، به قتلگاه حبیب

دوباره عطر حسین آمد و دلش خون شد
مشام او شده پر ازشمیم لاله و سیب

ربابه آیه ی امن یجیب می خواند
که یاد او نرسد ماجرای شیب خضیب

و مریمی که شکسته است قامتش از غم
و رفته بود  مسیحا دمش به روی صلیب

گرفت قافله ی عشق  راه کرببلا
وباز ناقه به ناقه خبر رسیده عجیب

دوباره  ناله ی طفلان و دختران از ترس
ز بیم خاطره ی  فجعه ی غروب مهیب

رسید قافله ی ماریه به یکباره
صدای حضرت زینب رسید همچو نهیب

که باز آمده ام قاسمم ، علی اکبر
زجا شوید و بگیرید عمه را در بر

شبیه مقتل هابیل ، ابن آدم بود
زمان بعثت پیغمبری مکرم بود

چهل طلوع و غروب از غروب طف بگذشت
چهل شبی که به لبهاش ، « آخ مُردم » بود

چهل شبی که عطش هم به تشنگی افتاد
چهل شبی که زمین و زمانه در هم بود

چهل شبی که سلیمان دوباره درمانده
و نام حضرت زینب چو اسم اعظم بود

چهل شبی که دو چشمش مدام می بارید
ولی هنوز برای تسلی اش کم بود

نگاه کرد به آب فرات و با خود گفت
شروع حادثه از قحط آب این یَم بود

زنان به اشک و اشاره به یکدگر گفتند
که تل و مقتل و میدان و ....  آه مخیم بود

چهل غروب گذشت و برای اهل حرم
همان غروب غمین ده محرم بود

کبوتران حرم روی خاک افتادند
شبیه ساقی خود سینه چاک افتادند


نوشته شده در سه شنبه 91/10/5ساعت 12:58 عصر توسط متین نظرات ( ) |

بی تو حتی آسمان شهر هم آلوده است

یعنی از هجر شما افلاک هم آلوده است

تا نیایی وضع ما این است یعنی بی کسیم

بنده ی دنیا و در بند هزاران نا کسیم

بی تو تعطیل است هر روزم ، زمانه در هم است

کار من آه است ، شغلم گریه ، کسبم ماتم است

بی تو یک لبخند هم حتی حرام شرعی است

جاده های زندگی بن بست، آنهم فرعی است

اندکی برگرد ، ما سستیم ، یک آن می بُریم

حیف ما آقا بیا ما هم به دردت می خوریم

ما همان نسلیم از نسل شلمچه ، کرخه ، هور

ما بسیجی، پیر ، برنا، تیره، اما غرق نور

حیف ما آقا، شما برگرد ما بیچاره ایم

حرفها آلوده ، ما مثل کتابی پاره ایم

حیف ما ، بعضی برای ما چه دام افکنده اند

ما پر از دردیم و آنها مست و غرق خنده اند

حیف ما آقا که باید خرج نا مردان شویم

حیف ما باید حراج صحنه ی گردان شویم

حرف ها دارد دلم را می چکاند روی خاک

آسمان آلوده ، پشت ابر مهری تابناک

مهر من ، خورشید عالم تاب ، برگرد العجل

کشت ما را شام بی مهتاب ، برگرد العجل

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/9/16ساعت 12:57 صبح توسط متین نظرات ( ) |

غزل از عشق تو لبریز گفتم

چنان جامی زمی سرریز گفتم

برایت شعرهای عاشقانه

همه گفتند ، من هم نیز گفتم

دو چشمانت بهاری بود اما

من از خاکستر پاییز گفتم

به وقت خنده ات از لاله اما

گه اخمت ز تیغ تیز گفتم

زلبهای تو گفتم یک قصیده

از آن آلاله ی شب خیز گفتم

گرفتم فالی از عشق تو آن روز

و تا شب از تک گشنیز گفتم

ببخشا گفتمت  زیباترینی

دروغی مصلحت آمیز گفتم

 


نوشته شده در یکشنبه 91/9/12ساعت 12:32 عصر توسط متین نظرات ( ) |

ابلیس و عشق اهل تفاهم نبوده اند

مستان می به فکر « سَقاهُم » نبوده اند

یک روز و روزگار شهیران شهر عشق

در کوچه های خون و غزل گم نبوده اند

آنان که سر به کف یل میدان می آمدند

دنبال جلبِ ایده ی مردم نبوده اند

با آن وضوی خون که شما دیده بوده اید

دیگر اسیر خاک تیمم نبوده اند

باور کنید زنده دلان کلاس عشق

فکر ضمایرِ کَ ، کُما ، کُم نبوده اند

حتی برای دیدن لبخند آسمان

بندِ سه شنبه ها و قافله ی قم نبوده اند

آری بدان که از ازل و تا ابد به دهر

ابلیس و عشق اهل تفاهم نبوده اند


نوشته شده در جمعه 91/7/28ساعت 11:7 صبح توسط متین نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت